پيامهاي ارسالي
+
و چاقويي که سر نميبرد " اسماعيل " را
و دريايى که غرق نمي کند" موسى " را
وکودکي که مادرش او را به دست موجهاى " نيل " مي سپارد
تا برسد به خانه ي تشنه به خونش
و ديگري را برادرانش به چاه مى اندازندسر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد…
آيـا هـنـوز هـم نـيـامـوخـتـي ؟!
کـه اگـر هـمـه ي عـالـم
قـصـد ضـرر رسـانـدن بـه تـو را داشـتـه بـاشـنـد
و خـــدا نخـواهد " نــمــي تــوانــنــد "
2-خوشمزه
93/6/5
+
وحشت از عشق که نه ، .....ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ، ....ترسم از خاتمه هاست
ترس بيهوده ندارم ، .....صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست....
کوله باري پر از هيچ ،.. که بر شانه ماست
گله از دست کسي نيست ،.............
مقصر دل ديوانه ماست...............!
2-خوشمزه
93/6/5
+
دلم
آرامـش مي خـواهـد ...
بـه انـدازه ي خوردن ِ يـک فنـجان چـاي
کـوتـاه بـاشد ...!!
يـا
به اندازه ي
قـدم زدن روي ِ سنـگفـرش ِ خيـس ِ پـياده رو
طـولـانـي ..............!
فـرقي نـمي کنـد
فـقط آن لـحظـه را مي خـواهـم
آن لـحظـه
کـه تـمام سلـول هاي بدنم
آرام مـي گـيرنــــد....
||عليرضا خان||
93/5/31
+
زمين
قـــانون عجيبے دارد!
هفتـــ ميليارد آدم ...
و فقـــط با يکے از آن ها احساس تنهايے نمےکني !
و خدا نکنـــد که...
آن يکـــ نفــر تنهايتـــ بگـــذارد !
آن وقتـــ ...
حتے با خودتـــ هم غريبــه مےشوي ...!
خاطرات دکتر بالتازار
93/5/31